آبلا دنجر، یک زن ریزه اندام با میل به بسته بندی، چالشی را به عهده می گیرد. گل میخ عظیم مهارت های او را آزمایش می کند، ابزار عظیم او به سختی در دهانش جا می گیرد. او دهانش را می بندد، اما تسلیم نمی شود. نبرد گلو عمیق با ناله ای رعد آسا و لقمه ای از تقدیر داغ به پایان می رسد.