آنا بالی با اسباب بازی ها مسخره می کند و دیلدو را در بیدمشک تنگش پنهان می کند. قدم های پدر ناتنی اش نزدیک می شود و خطر را افزایش می دهد. قلبش تند می شود، بیدمشک مرطوبش اسباب بازی را گره می زند. او یک دختر شیطون است که آماده گرفتار شدن و لعنت شدن است.