با برخاستن از چرت، با سینه های فراوان آوا آدامز سلام می کنم.موهای قهوه ای دلپذیرش روی شانه هایش آبشار می شوند و برانگیختگی من را متلک می اندازند.مانوئل فرارا می پیوندد، عضو بزرگش مشتاقانه قبل از اینکه یک برخورد پرشور به وجود آید، با دستان ماهر آوا روبرو می شود.