یک دانشجوی جوان به عنوان اقدامی انضباطی، خود را در خوابگاهش در گوشه ای می بیند. استاد سختگیر او، همچنین پدرش، به او دستور می دهد که تا جوراب شلواری اش برهنه شود. او که آشفته است، اطاعت می کند و زیبایی طبیعی خود را آشکار می کند. او مشتاقانه افراط می کند، جوراب شلواریش را در می آورد و او را راضی می کند.