لوسی تئودوروا، یک نوزاد داغ، مشتاقانه دو گل میخ را خوشحال می کند. او ماهرانه به آنها خدمات دهانی می دهد، سپس با کمال میل یکی را در هر سوراخ می گیرد و پاهایش را برای نفوذ مضاعف باز می کند. بچه ها عقب نشینی می کنند و او مشتاقانه بارهای آنها را می بلعد.