صبح کریسمس، من نه کادو تحویل می دهم بلکه خانم کلاوس را شخم می زنم.او مشتاق سوار شدن بر سورتمه من است، لباس قرمز تنگش هر انحنا را در آغوش می گیرد.من نمی توانم مقاومت کنم و به زودی او در اوج است، من را سخت سوار می کند.روح تعطیلات در این برخورد داغ زنده و خوب است.