کندرا جیمز، یک اغواگر ماهر، دوستش آگوست ایمز را می بندد و پاهایش را برای یک ضیافت نفسانی باز می کند. اتاق پر از ناله می شود زیرا کندرا به شهد شیرین آگوست شیرجه می زند و از زبان و اسباب بازی هایش برای ارسال امواج لذت از طریق بدن بسته اش استفاده می کند.