سندی، یک اغواگر با سینه های بزرگ، یک خروس سیاه و سفید بزرگ را برای یک جلسه داغ به اتاق هتل خود اغوا می کند. دی ویلیامز، یک مرد ماهر، عمیقاً در گوی های مشتاق سندی فرو می رود و در یک کرم پیاز چکاننده به اوج خود می رسد. این برخورد بین نژادی گواهی بر اشتهای سیری ناپذیر سندی و تسلط دی است.