ناپدری، من منتظر بودم. باز کردن من، هدیه من برای شما، چشم های من پشت عینک، التماس. کیر بزرگ شما در دهان من، سرم تکان می خورد. دست های شما کون تنگ من را می گیرند، من را وحشی می کنند. ناله های من اکو، POV ما هر لحظه ضبط می شود. این آرزوی کریسمس ممنوع ما است که به حقیقت می پیوندد.