سابرینا جوان و بی تنه هوس یک سواری وحشیانه دارد. یک نجیب زاده باتجربه، شیفته سینه فراوان او، غلت می زند. او مشتاقانه عضو تپنده خود را سوار می کند و از برخورد شدید و پرشور آنها لذت می برد. شهوت آنها در یک ساحل آفتابی آشکار می شود و تماشاگران را با میل بی حد و حصر خود مجذوب خود می کند.